معنی بی دست و پا کرد... در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بی دست و پا کردن. [دَ ت ُ ک َ دَ] (مص مرکب) سراسیمه کردن. بی اراده کردن:
مصور را کند بیدست و پا حسنی که شوخ افتد
نشد نقشی درست از روی او آیینه بردارد.
صائب.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر