معنی بی آگاه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی آگاه. (ص مرکب) ناواقف. بیخبر. (آنندراج). بی اطلاع. ناآگاه:
بی خبر باشد از صلح و بی آگاه ز جنگ
هیچ صلحی بجهان بی وی و جنگی سره نی.
سوزنی (نسخه ٔ خطی کتابخانه لغتنامه).
|| بی حس: اندامی که دردکند دردش بنشاند که بی آگاه کند آن جای را. (الابنیه عن حقایق الادویه). و اندامها اندک اندک خدر میشود و بی آگاه. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
فرهنگ فارسی هوشیار
ناواقف، بی خبر، بی اطلاع، بی فایده
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.