معنی بی‌عرضه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌حال، بی‌صلاحیت، بی‌بخار، بی‌کفایت، بی‌لیاقت، نالایق،
(متضاد) باکفایت، لایق، تنبل، ناکارآمد، لش،
(متضاد) کارآ، کارآمد، باعرضه، عرضه‌مند

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) کسی که وجودش منشا ء اثر نباشد بیکاره بیمصرف.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر