معنی بیهوش گردیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بیهوش گردیدن. [گ َ دی دَ] (مص مرکب) مدهوش شدن. فقدان حس و سایر مشاعر. مغمی علیه گشتن. مغشی علیه شدن. بیخود گردیدن. از خود بیخود گردیدن. ادمیماه. صعق. غمی. غشی. غشیان. (منتهی الارب).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.