معنی بیهوش کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیهوش کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) با دارو اغماء آوردن. (یادداشت مؤلف). بواسطه ٔ داروی بیهوشی شخص را مدهوش کردن. (ناظم الاطباء): اصعاق، بیهوش کردن. (منتهی الارب). رجوع به بیهش کردن شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) بوسیله داروی بیهوشی حواس کسی را از کار انداختن تا احساس درد نکند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر