معنی بیهوده گویی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیهوده گویی. [دَ / دِ] (حامص مرکب) صفت بیهوده گوی. تکلم بی معنی. هذیان. (ناظم الاطباء). هزل. (منتهی الارب). فشار: هذاء؛ بیهوده گویی از بیماری و خواب. (منتهی الارب). رجوع به بیهده گویی شود.

حل جدول

هذیان

فرهنگ فارسی هوشیار

یاوه گویی مهمل بافی.

پیشنهادات کاربران

کل کل

لاف و گزاف

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر