معنی بیهوده گفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیهوده گفتن. [دَ / دِ گ ُ ت َ] (مص مرکب) یاوه گفتن. لاطائل و بیهوده سخن گفتن. لغو گفتن. یاوه سرایی کردن. تهذار. تفحش. (منتهی الارب). عتر. لغو. لاغیه و ملغاه. (منتهی الارب). هجر. (ترجمان القرآن). هذاء. هذر. هذو. هذی. هذیان. (یادداشت مؤلف): ذره، سخن بد و بیهوده گفتن. (منتهی الارب):
برآمد ز سودای من سرخروی
کزین جنس بیهوده دیگر مگوی.
سعدی.
مجال سخن تا نبینی ز پیش
به بیهوده گفتن مبر قدر خویش.
سعدی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر