معنی بیلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیلی. [] (ص نسبی) منسوب است به شهر بیل و گمانم که از قراء ری و یا آنکه محلی در ری باشد. از جمله عبداﷲبن الحسن بن ایوب بیلی رازی زاهد متوفی 330 هَ. ق. که محدث جلیل القدری بوده است بدین شهر نسبت دارد. (از انساب سمعانی). رجوع به بیل شود.

بیلی. (اِ) اردک. مرغابی (در گیلان). (یادداشت مؤلف).

بیلی. [ب ِ] (اِخ) هَرلد والتر. مستشرق انگلیسی (متولد 1899). از 1936 م. استاد زبان سانسکریت در دانشگاه کمبریج است. در زبان ختنی تخصص دارد و در مدرسه ٔ تتبعات شرقی لندن زبانهای ایرانی تدریس میکند. از آثارش مسائل زردشتی (1943 م.)، متون ختنی (اول) (1945 م.)، متون بودائی ختنی (1941 م.)، و مطالعات هندوسکائی، متن های ختنی دوم (1953 م.) و سوم (1956 م.) است. (از دائره المعارف فارسی).

گویش مازندرانی

آلت تناسلی کودکان ذکور، پروانه، اردک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر