بیرون جستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیرون جستن. [ج َ ت َ] (مص مرکب) خارج شدن بسرعت. برون جستن. رجوع به برون جستن شود:
بدین کوری اندر نترسی که جانْت
بناگاه ازین بند بیرون جهد.
ناصرخسرو.
ز بیم چنبر این لاجوردی
همی بیرون جهم هزمان ز چنبر.
ناصرخسرو.

پیشنهادات کاربران

ندر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر