معنی بیدرمانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بیدرمانی. [دَ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی بی درمان. بی علاجی. لاعلاجی. بی چارگی.
فرهنگ فارسی هوشیار
بی علاجی، بیچارگی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.