معنی بیداد و داد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیداد و داد. [دُ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) ظلم و انصاف. جور و عدل:
سر آمد کنون کار بیداد و داد
سخنهای بی بر مکن هیچ یاد.
فردوسی.
|| ظالم و عادل:
مهان را ز هرگونه دارید یاد
زکردار شاهان بیداد و داد.
فردوسی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر