معنی بیحال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

حل جدول

وارفته

مترادف و متضاد زبان فارسی

علیل، فرتوت، ناتوان،
(متضاد) توانمند، بی‌حس، بی‌رمق، رخو، سست، شل، لش، وارفته، ضعیف، عاجز،
(متضاد) توانمند، قوی، تن‌آسا، تنبل، تن‌پرور،
(متضاد) کوشا، مدهوش، بی‌ذوق،
(متضاد) باذوق، ذوقمند، افسرده، بی‌دماغ، کسل،
(متضاد) پرشور، بی‌اراده، بی‌عرضه، چلمن 9

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه حال خوشی ندارد بی رمق، وارفته شل، بیعرضه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر