معنی بکن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوء‌استفاده‌چی، تلکه‌کن، کلاش

گویش مازندرانی

بکن – از ریشه درآور

پوزه ی برجسته

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه از مردم حیله های مختلف پول و مال استخراج کند. کسی که دیگران را استثمار کند. (صفت) کسی که کثیر الجماع باشد آنکه بسیار جماع کند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر