معنی بوره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بوره. [رَ / رِ] (اِ) چیزی است مانند نمک و آنرا زرگران بکار برند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). نمک تلخ مزه بهندی، سهاگا گویند. (غیاث). ملحی است که از آب دریاچه های آسیا و چین و تبت و هندوستان اخذ میکنند و تنکار و ملح ایرانی نیز نامیده میشود. (ناظم الاطباء).
- بوره ٔ ارمنی.
- بوره ٔ سفید، اسم فارسی بوره ٔ رومی است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفه ٔ حکیم مؤمن).
- بوره ٔ سلمانی، بفارسی نطرون است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفه ٔ حکیم مؤمن).
|| شکر سفید و معرب آن بورق است و بعربی نطرون خوانند و گویند اگر قدری از بوره با صدف بسایند و در بینی زن بدمند، اگر آن زن عطسه کند، دوشیزه بود و اگر نکند دوشیزه نباشد و بوره ٔ ارمنی همان است. (برهان). شکر سفید. و بورق معرب آن است و آنرا بوره ٔ ارمنی نیز گویند. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). در قطرالمحیط آمده: «البورق اصناف: مائی و جبلی وارضی و مصری و هواالنطرون معرب بوره بالفارسیه.» این کلمه ٔ معرب وارد لاتین قرون وسطی و سپس داخل فرانسه شده، «بوراکس » (برات دوسدیم ئیدراته) گردیده. (حاشیه ٔ برهان چ معین):
تباین است ز شاخ نبات تا بوره
تفاوت است ز آب حیات تا غسلین.
بدرالدین جاجرمی.

فرهنگ عمید

بوراکس

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7 , 1 و سختیش بین 2 تا 5 , 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر