معنی بهرامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بهرامه. [ب َ م َ / م ِ] (اِ) جامه ٔ سبز. (برهان). جامه ٔ سبز و بهرامج معرب بهرامه است. (آنندراج). || ابریشم. (برهان). ابریشم پیله. (آنندراج) (رشیدی):
کفن حله شد کرم بهرامه را
که ابریشم از جان کند جامه را.
رودکی (از انجمن آرا).
|| بیدمشک. (برهان) (رشیدی). بیدمشک و آنرا کله موش نیز گویند و معرب آن بهرامج است. (جهانگیری). رجوع به بهرامج شود.
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) = ابریشم
جامۀ سبز،
(زیستشناسی) = بیدمشک
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.