معنی بهانه طلب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بهانه طلب. [ب َ ن َ / ن ِ طَ ل َ] (نف مرکب) بهانه جو. (ناظم الاطباء). بهانه طلبنده. آنکه از پی دست آویز گردد. بهانه جو. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بهانه جو شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

بهانه جو (اسم) آنکه از پی دست آویز گردد بهانه جو.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر