بنک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(~.) (اِ.) = بنه: جای، مکان، جایی که نقد و جنس در آن نهند، بنگاه.
ردّ پا، نشان و اثر هر چیز. [خوانش: (بُ نَ) (اِ.)]
نوعی از قماش اطلس که بر آن گل های زربفت باشد، گل ها و نشان ها که بر روی مهوشان از نوشیدن شراب بهم رسد، عرق که بر پیشانی ایشان نشیند. [خوانش: (بَ نَ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
بَنه
درختچه،
نشان و اثر چیزی،
رد پا،
حل جدول
بنگاه
مترادف و متضاد زبان فارسی
جا، محل، مکان، بنگاه، اثر، رد، نقش، پی، ردپا، نقشپا
گویش مازندرانی
اتراق گاه، محل قرار دادن وسایل و لوازم شخصی در مزرعه و یا...
مرتعی در حوزه ی جنوبی اسبوکلا از لفور سوادکوه تلفظ دیگران...
فرهنگ فارسی هوشیار
رد پا، نشان پارسی تازی شده بن، پاسی از شب نوعی از قماش اطلس که بر آن گلهای زربفت باشد، گلها و نشانها که بر روی مهوشان از نوشیدن شراب بهم رسد عرق که بر پیشانی ایشان نشیند.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.