معنی بندمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بندمه. [ب َ دِ م َ / م ِ] (اِ) تکمه. گوی گریبان. (برهان) (آنندراج) (رشیدی) (ناظم الاطباء).بندیمه. بندنه. بندینه. تکمه. گوی گریبان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بندیمه و بندنه و بندینه شود.

فرهنگ معین

(بَ دِ مِ) (اِ.) = بندیمه: تکمه، گوی گریبان.

فرهنگ عمید

بندیمه

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) تکمه گوی گریبان.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر