معنی بلغاء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بلغاء. [ب ُ ل َ] (ع ص) ج ِ بَلیغ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شیواسخنان. چیره زبانان. زبان آوران. سخنگزاران. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بلیغ شود.
- بلغاء عشره ٔ ناس، عبداﷲبن المقفع، عمارهبن حمزه، حجربن محمد، محمدبن حجر، انس بن أبی شیخ، سالم، مسعده، هریر، عبدالجباربن عدی، احمدبن یوسف الکاتب. (الفهرست ابن الندیم).

فرهنگ معین

(بُ لَ) [ع.] (ص. اِ.) جِ بلیغ، سخندانان، سخن سنجان.

فرهنگ فارسی هوشیار

شیوا سخنان، سخنگزاران

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر