معنی بلاغت کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بلاغت کردن. [ب َ غ َ ک َ دَ] (مص مرکب) بالغ شدن طفل. (آنندراج):
چون بریش آمد و بلاغت کرد
مردم آمیز و مهرجوی بود.
سعدی.
فرهنگ فارسی هوشیار
ریش بر آوردن بالیده شدن (مصدر) بالغ شدن کودک: (چون بریش آمد و بلاغت کرد مردم آمیز و مهر جوی بود. ) (سعدی) بالغ شدن طفل
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.