معنی بلار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بلار. [ب َ] (اِ) آذربویه، وآن بیخ خاریست که آن را اشنان خوانند. (از الفاظ الادویه) (از برهان) (از آنندراج) (از هفت قلزم). ارطنیثا. (فهرست مخزن الادویه). آذربویه، که گیاهی است. (از فرهنگ فارسی معین). بلال. اشنان. رجوع به آذربویه شود.
بلار. [ب َل ْ لا] (اِ) بلور. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بلور شود.
(اسم) آذربویه اشنان. (اسم) قسمی شیشه که از ترکیب سیلیکات دو پتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته شود آبگینه صاف و شفاف.