معنی بضعة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بضعه. [ب َ / ب ِ ع َ] (ع اِ) پاره ای از گوشت. و فی الحدیث: فاطمه بضعه منی، ای جزو منی. ج، بَضْع و بِضَعْ و بِضاع و بَضَعات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پاره ٔ گوشت. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء) (ازفرهنگ نظام). گوشت پاره. (غیاث). || جگرگوشه. فرزند: فاطمه گفت یا بلال سبب گریه چیست ؟ گفت: ای بضعه ٔ نبوت چرا نگریم. (قصص الانبیاء چ 1 ص 236). || گوشت بن دندان. (ناظم الاطباء).

بضعه. [ب َ ض َ ع َ] (ع اِ) ج ِ باضع. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر