معنی بشقاب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بشقاب. [ب ُ] (ترکی، اِ) پشقاب. (از غیاث) (آنندراج). ظرف غذاخوری پهن و گرد و کم عمق مانند دوری و رکابی که سکر و سکرچه نیز گویند. (ناظم الاطباء). ظرف پخ که در آن چلو یا پنیر و سبزی و امثال آن گذارند. لب تخت.
(بُ) (اِ.) ظرف غذاخوری معمولاً گرد، کمابیش مسطح و لبه دار یا دارای شیبی اندک به طرف داخل.
ظرف چینی، لعابی، یا فلزی پهن و مدور که در آن غذا میخورند، دوری، پیشدستی،
ظرف، غذاخوری، دیسکوچک
ظرف غذا خوری پهن وگرد و کم عمق مانند دوری