معنی بسفرخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بسفرخ. [] (اِخ) یکی از بزرگان و محافظان شهربراز، هنگام بیماری، که به دستور بوران دخترکسری اپرویز بر وی گماشته شده بود. رجوع به فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 109 چ نیکلسون، 1339 هَ. ق. کمبریج.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.