معنی بسر بردگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بسر بردگی. [ب ِ س َ ب ُ دَ / دِ] (حامص مرکب) انجام دادگی. (ناظم الاطباء). اجرا. (فرهنگ فارسی معین). || ایفای وعده و شرط. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ انجام دادگی اجرا، ایفای وعده و شرط.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر