معنی بساطت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بساطت. [ب َ طَ] (ع اِمص) سادگی. (ناظم الاطباء). رجوع به بساطه شود.
ساده بودن، خوشرویی. [خوانش: (بِ طَ) [ع.] (مص ل.)]
بسیط بودن، ساده و بیتکلف بودن،
[قدیمی] گشودهزبانی،
[قدیمی] شیرینزبانی،
[قدیمی] لطیفهگویی،
بیتکلفی، سادگی،
(متضاد) پیچیدگی، غموض، خوشرویی، گشادهرویی، شیرینزبانی، لطفوگفت، لطیفهگویی، ملاطفت، فراخی، گشادی
سادگی، بی تکلف