معنی برگ رزان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
برگ رزان. [ب َ گ ِ رَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) برگ مو:
بجملگی همه زاسبان درآمدند به خاک
بسان برگ رزان از نهیب باد خزان.
قطران.
وز چرخ ستارگان فروریزد
چون برگ رزان ز باد آبانی.
ناصرخسرو.
برگ رزان. [ب َرْگ ْ رِ] (اِ مرکب) برگ ریزان. (ناظم الاطباء). زرد شدن برگ. فصل پائیز. خزان:
برگ رزان بود نهال امل
طرفه بهار است که در عمر ماست.
محمد مؤمن.
فرهنگ فارسی هوشیار
زرد شدن برگ، برگ ریزان
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.