معنی برگشت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

برگشت. [ب َگ َ] (مص مرکب مرخم، اِمص مرکب) بازگشت. رجعت. (ناظم الاطباء). رجوع. مراجعت. انقلاب. (یادداشت دهخدا).
- برگشت کار، ادبار: این اتفاق علامت برگشت کار است. (یادداشت دهخدا).
|| (اِ مرکب) آنچه از جمع حساب برگردانند. (ناظم الاطباء). آنچه از حساب برگردانند. (فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح موسیقی) دو خط کوچک عمودی موازی یکدیگر است که با دو نقطه همراه می باشد. غالباً دو علامت برگشت استعمال کنند و بین آن دو جمله ٔ موسیقی را می نویسند. دو نقطه ٔ علامت اول سمت راست و نقطه های علامت دوم سمت چپ گذارده میشود. برگشت موقعی استعمال میشود که بخواهند یکی از جمله های موسیقی را تکرار کنند. (فرهنگ فارسی معین).

برگشت. [ب َ گ َ / گ ُ] (اِ) گیاهی که مانند موی آویزان و آشفته می روید. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

بازگشت، رجعت، آن چه از حساب برگردانند. [خوانش: (بَ گَ) (مص مر. اِمص.)]

فرهنگ عمید

بازگشت، رجوع، رجعت،
(اسم) (حسابداری) آنچه از حساب برمی‌گردانند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بازآیی، بازگشت، رجعت، عود، عودت، مراجعت، عدول، معطوف

فرهنگ فارسی هوشیار

رجعت، انقلاب، بازگشت

پیشنهادات کاربران

اعاده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر