معنی برکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

برکی. [ب َ رَ] (ص نسبی، اِ) منسوب به برک که بفتحتین است و آن قماشی باشد از پشم اشتر که اکثر لباس فقرا بآن باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). || کلاهی دراز که زهاد بر سر گیرند و بتازی بریس نامند، و باین معنی با کاف فارسی هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا):
دلقت بچه کار آید و تسبیح و مرقع
خود را ز عملهای نکوهیده بری دار
حاجت بکلاه برکی داشتنت نیست
درویش صفت باش و کلاه تتری دار.
سعدی.

فرهنگ معین

(بَ رَ) (ص نسب. اِمر.) بافته ای از پشم شتر که درویشان از آن کلاه دوزند.

فرهنگ عمید

تهیه‌شده از برک: حاجت به کلاه برکی داشتنت نیست / درویش‌صفت باش و کلاه تتری دار (سعدی: ۹۲)،

گویش مازندرانی

ته دیگ

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت اسم) کلاه درازی که از برک یا نمد دوزند زاهدان و درویشان برسر گذارند برنس.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر