معنی برهنه گردیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
برهنه گردیدن. [ب ِ رَ ن َ / ن ِ گ َ دی دَ] (مص مرکب) برهنه شدن. انجراد.تجرد. تعری. عری. عریه: انسفار؛ برهنه گردیدن سر ازموی. (از منتهی الارب). و رجوع به برهنه گشتن شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.