معنی برزه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

برزه. [ب َ زُ] (اِخ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه. سکنه ٔ آن 300 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

برزه. [ب َ زَ] (اِخ) نام شهری به آذربایجان. (معجم البلدان).

برزه. [ب َ زَ] (اِ) (از: برز بمعنی زراعت + هَ، پسوند نسبت) شاخ درخت. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج):
مکن بیش جهد و مزن آتشی
که در برزه ٔ تر نخواهد گرفت.
نزاری.
|| ماله. (شرفنامه ٔ منیری). || گاو زراعت و آن گاوی است که بدان زمین را شیار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج).
رجوع به برزه گاو شود.

برزه. [ب ُ زَ / زِ] (ع اِ) سرا بالای کوه. (منتهی الارب).

برزه. [ب َ زَ / زِ] (اِخ) قریه ای است به بیهق [سبزوار] و بَرْزَهی منسوب است بدان. (از منتهی الارب) (تاریخ بیهق ص 211).

فرهنگ معین

کشت، کاشت، شاخه درخت. [خوانش: (بَ زِ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

شاخ درخت،

فرهنگ فارسی هوشیار

شاخ درخت، کشت، زراعت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر