معنی برانگیخته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

برانگیخته. [ب َ اَ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) مبعوث. || بلندشده. برخاسته. || تحریک شده. وادارشده. منبعث.تحریض شده. (ناظم الاطباء). رجوع به برانگیختن شود.

فرهنگ معین

(~. اَ تَ) (ص مف.) تحریک شده، تحریض گردیده.

فرهنگ عمید

وادارشده،
تحریک‌شده،

حل جدول

منبعث

مترادف و متضاد زبان فارسی

مبعوث، تحریض، تحریک‌شده، واداشته

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) تحریک شده تحریض گردیده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر