معنی برانس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
برانس. [ب َ ن ِ] (ع اِ) ج ِ بُرْنُس. (منتهی الارب) (السامی). کلاه دراز که ترسایان می پوشیدند. (آنندراج). رجوع به برنس شود.
برانس. [ب ِ ن ِ] (اِخ) (جبال...) جبال برتات. جبال بیرانه. کوههای پیرنه. (یادداشت مؤلف). رجوع به پیرنه شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: برنس) کلاه های نگاوی (نگاو قیف) برکی ها
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.