معنی بدپیمان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بدپیمان. [ب َ پ َ / پ ِ] (ص مرکب) بدعهد. آنکه به پیمان وفادار نیست:
خداوندا جهاندارا ز خانان دوستی ناید
که بی رسمند و بی قولند و بدعهدند و بدپیمان.
فرخی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بدعهد، بدقول، پیمان‌شکن، عهدشکن، عهدگسل،
(متضاد) وفادار، خوش‌قول

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر