بدع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بدع. [ب ِ] (ع ص) نو بیرون آمده نه بر مثالی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). نوآورد. (مهذب الاسماء). نو. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی). چیز نو و شگفت. بدیع. بدیعه. (یادداشت مؤلف). نو بیرون آمده. نوآمده. پیشین: قل ما کنت بدعاً من الرسل. (قرآن 9/46)، گوی من از پیغامبران نه پیشین ام. (کشف الاسرار ج 9 ص 140).
بدع. [ب ِ] (ع ص، اِ) جوانمرد فراخ خوی و درگذشته از اقران در علم و شجاعت وشرف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرد کریم خوشخوی. کریم واسعالخلق. (از اقرب الموارد). || تن پرگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، ابداع، بُدُع. (منتهی الارب) (آنندراج).
بدع. [ب ُ دُ] (ع اِ) ج ِ بِدْع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به بدع شود.
بدع. [ب ِ دَ] (ع اِ) ج ِ بدعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). چیزهای نو پیدا شده در دین. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به بدعه شود.
بدع. [ب ُ] (ع اِ) ج ِ بدیع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به بدیع شود.