معنی بدرفتاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بدرفتاری. [ب َ رَ ری] (حامص مرکب) بدکرداری و بدکنشی. (ناظم الاطباء). سؤسلوک. سؤمعامله. بدسری. بدتابی. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ عمید
بدخویی کردن با مردم،
بدکاری، بدکرداری، بدروشی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
ناسازگاری، بدروشی، بدسلوکی، بدکرداری،
(متضاد) خوشرفتاری
پیشنهادات کاربران
کج سری
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.