معنی بداهت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بداهت. [ب َ هََ] (از ع، مص) ناگاه درآمدن. (فرهنگ فارسی معین). || بی اندیشه سخن گفتن. بی تأمل گفتن و نوشتن. (فرهنگ فارسی معین): بدانچه بداهت خاطر و سخاوت طبع دست دهد قناعت نمایی. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ بنگاه ترجمه ونشر کتاب ص 8). || (اِمص) هویدایی. آشکاری. پیدایی. ظهور. ابانت. (یادداشت مؤلف). || ضرورت. (یادداشت مؤلف). || (اِ) کلام نااندیشیده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بداهه شود.

فرهنگ معین

(بَ هَ) [ع. بداهه] (مص ل.) سخن بی اندیشه گفتن، بی تأمل سخن گفتن.

فرهنگ عمید

ناگاه درآمدن، ناگاه آمدن چیزی،
بی‌تٲمل سخن گفتن،
آشکار و واضح بودن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آیانی، ارتجال، بداهت، بدیهه، بی‌اندیشه گفتن، بی‌تامل سخن‌گفتن

فرهنگ فارسی هوشیار

ناگاه درآمدن، بی اندیشه سخن گفتن، بی تامل نوشتن

فرهنگ فارسی آزاد

بَداهت، (بَدَهَ، یَبدَهٌ) ناگاه درآمدن، بی تأمل سخن گفتن، اول هر امر، (در فارسی بیشتر بمعنای آشکار و واضح بودن گفته می‌شود.)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر