معنی بحور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بحور. [ب ُ] (ع اِ) ج ِ بحر. دریاها. (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی):
سبب عزت و سخای تو گشت
زاده و داده ٔ جبال و بحور.
مسعودسعد.
|| ج ِ بحر، بمعنی وزن شعر. (غیاث اللغات). || آهنگهای موسیقی. و بحورالالحان نام کتابی است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بحر شود.

بحور. [ب َ] (ع ص، اِ) اسپ تیزرفتار فراخ گام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(بُ) [ع.] (اِ.) جِ بحر؛ دریاها.

فرهنگ عمید

بحر

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: بحر) دریاها (اسم) جمع بحر دریاها. یا بحور عروض. مقیاسهای اوزان عروضی.

فرهنگ فارسی آزاد

بٌحٌور، دریاها (مفرد: بَحر)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر