معنی بجان آوردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بجان آوردن. [ب ِ وَ دَ] (مص مرکب) به تنگ آوردن. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری). عاجز کردن. بستوه آوردن. زله کردن. || کنایه از کشتن. به قتل آوردن. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری):
گر صفی از خصم بجان آوری
مرد نیی گر بزبان آوری.
خسرو.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) بتنگ آوردن، کشتن قتل.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر