معنی ببو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ببو. [ب َ] (ص) بی تجربه. جاهل. ابله. (یادداشت مؤلف).
مترادف و متضاد زبان فارسی
احمق، نادان، ابله، پپه، بیعرضه، دست و پا چلفتی، چلمن
گویش مازندرانی
بابابزرگ، بابا، در تحقیر افراد ابله، ساده و عامی به کار...
فرهنگ فارسی هوشیار
بی تجربه، جاهل، ابله
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.