معنی باگناه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
باگناه. [گ ُ] (ص مرکب) (از: با+ گناه) مجرم. مقصر. تقصیرکار. بزهکار:
بجان شرمگین نزد شاه آمدند
جگرخسته و باگناه آمدند.
فردوسی.
تویی باژخواه و منم باگناه
نخواهم که خوانی مرا نیز شاه.
فردوسی.
و رجوع به گناه شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.