معنی باکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
باکی. (ع ص) باک. نعت فاعلی از بکی و بُکاء. گرینده از اندوه چنانکه اشک جاری شود. ج، بُکاه. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). گریه کننده. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). گرینده. (مهذب الاسماء). آنکه بر کسی ستایش گویان گریه کند. (ناظم الاطباء). گریان باآواز. (یادداشت مؤلف). ج، بُکَّی. (ناظم الاطباء). و نیز رجوع به بُکا و باک شود.
[ع.] (اِفا.) گریه کننده، ج. بکاه.
گریهکننده،
گریه کننده
باکی، گریان (جمع: بٌکاه)،