معنی بانگ کنان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بانگ کنان. [»ُ] (ق مرکب) فریادزنان. بانگ کننده.غران. آواکنان: و ایشان را [مردم جیرفت را] رودیست تیز همی رود بانگ کنان. (حدود العالم).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.