معنی بالانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بالانی. (اِ) فرق سر. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). هرچیز که پوشاند سر را. (ناظم الاطباء). اما در کتب و مآخذ دسترس دیگر دیده نشد. || منسوب به بالان که دهلیزخانه است. || جنبیدنی. قابل جنبش. (ناظم الاطباء). جنبانی.

بالانی. (ص نسبی، اِ) اسب کندرو. (شرفنامه ٔ منیری) (آنندراج). اسب بارگیر. (شرفنامه ٔ منیری) (آنندراج). اسب پالانی. (ناظم الاطباء). ظاهراً بالانی صورتی از پالانی است. رجوع به پالانی شود.

بالانی. (ص نسبی) منسوب است به قریه ٔ بالا از قرای مرو که به فارسی آنرا کوالا خوانند. (انساب سمعانی).

بالانی. (اِخ) ابوسعد بالانی از مشایخ بود. رجوع به تاریخ گزیده ص 796 شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر