معنی باقی ماندگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

باقی ماندگی. [دَ / دِ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی باقیمانده. دوام. ثبوت. || دائمی و همیشگی. (ناظم الاطباء). || برجای ماندگی. || عقب ماندگی. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ وا پس افتادن، باز ماندن ‎ همیشگی دایمی، عقب ماندگی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر