معنی باسواد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

باسواد. [س َ] (ص مرکب) کسی که باخواندن و نوشتن آشنا باشد. سواددار. بزبان فرانسوی، لتره. آشنا به مقدمات خواندن و نوشتن. || اصطلاحاً برای مردم فهمیده و دانشمند و متبحر در یک فن نیز گفته میشود. و رجوع به سواد شود.

فرهنگ عمید

آن‌که بتواند بخواند و بنویسد،
عالم، دانشمند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تحصیل‌کرده، سواددار، ملا،
(متضاد) بی‌سواد، بامعلومات،
(متضاد) بی‌مایه، آگاه، مطلع

فرهنگ فارسی هوشیار

فرهیخته

پیشنهادات کاربران

فرهنگی

خط خوان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر