معنی بازیافت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بازیافت. [بازْ] (مص مرکب مرخم، اِمص مرکب) پیدا کردن. به دست آوردن: من در اثنای آن گیرودار و در ضمن آن پیکار و کارزار [در] اندیشه ٔبازیافت آن جوان میبودم. (مقامات حمیدی). || استدراک. || خریدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || اصطلاح مالی عهد صفوی بمعنی دریافت: مشاعل طلا و نقره و... به تأمینی مشعلدار باشی مقرر است که سال به سال از قرار تومارسان که بمهر ناظر و رقم اعتمادالدوله رسد مواجب بازیافت مینماید. (تذکرهالملوک ص 32 چ دبیرسیاقی). از خلعتی که به هرکس دهند ده یک قیمت واقعی بازیافت و برین موجب تقسیم میشود... (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 65).

فرهنگ معین

آن چه که بی زحمت و رنج به دست آید، به دست آوردن مواد قابل استفاده از موادی که قبلاً مصرف شده اند، پیدا کردن و به دست آوردن آن چه گم شده است. [خوانش: (مص مر. اِمر.)]

فرهنگ عمید

(اقتصاد) به‌دست آوردن دوبارۀ مواد قابل‌مصرف از مواد استفاده‌شده،
یافتن دوبارۀ چیزی،
[قدیمی] دریافت،

مترادف و متضاد زبان فارسی

حاصل، یافته، استحصال

فرهنگ فارسی هوشیار

دوباره بدست آوردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر