معنی بازکرده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بازکرده. [ک َ دَ / دِ] (ن مف مرکب) گشاده. ضد بسته. || شکافته به کاردو غیر آن: بریده دست خویش بر بر من فرود آورد، همه ٔ آن باز کرده راست گشت. (تاریخ سیستان).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر