معنی بازبین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بازبین. (نف مرکب) وارسی کننده. بجای کنترلر اختیار شده و آن کسی است که کالا و جنسهای تجارتی را رسیدگی کرده برابری آنها را با بارنامه تصدیق مینماید. کسی که در راه آهنها و تماشاخانه ها بلیطهای فروخته شده را بازرسی مینماید تا هر کسی مطابق ارزش بلیط در جای خود قرار گیرد. (واژه های نو، فرهنگستان ایران).
کسی که در راهآهن، تماشاخانه، یا جای دیگر بلیتها را بازدید و رسیدگی میکند، کنترلر،
کنترلچی، مفتش، ممیز، منتقد، منقد، نقاد، خردهگیر عیبجو
وارسی کننده، کنترل کننده