معنی باخته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
باخته. [ت َ / ت ِ] (ن مف) اسم مفعول از باختن است:
هزار کوفته ٔ دهر گشت ازو بمراد
هزار باخته ٔ چرخ گشت ازو بمرام.
فرخی.
- امثال:
حریف باخته با خود همیشه در جنگ است.
- باخته دل، کسی که دل از دست داده.
- باخته رنگ، کسی یا چیزی که لون اصلی خود را از دست داده. رنگ پریده.
- درباخته، ازدست داده. باخته:
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پائی.
سعدی (طیبات).
و رجوع به درباخته شود.
مغلوب در بازی، شکست خورده در جنگ، آن چه در قمار ببازند، پاک ~ کسی که همه دار و ندار خود را باخته و دارایی خود را از دست داده باشد. [خوانش: (تِ) (ص مف.)]
شکستخورده در قمار،
مغلوب در بازی،
(صفت مفعولی) از دست داده شده، ازدسترفته،
بازنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پاکباخته، مالباخته،
از دست داده، تلفشده،
(متضاد) برده، شکست خورده، منهزم
(اسم) شکست خورده در بازی مغلوب در بازی، مغلوب در جنگ، (اسم) آنچه در قمار ببازند باخت. یا پاک باخته. کسی که همه دار و ندار خود را باخته و دارایی خود را از دست داده باشد.